آسمان چه دل بخشنده ای دارد
که غمش را با لطافت باران،
بر سر موجودات میبارد و نشاط میبخشد و زندگی؛
آری؛ همیشه باید دستی برای بخشیدن داشت؛
حتی در اوج اندوه
هـــیچ کـــسی در جهان ….ارزش این رو نداره که انسان زندگی خود را بخاطر او "خــراب" کنـه ….
بخاطر دیگران می شود "سـاخـت" …… اما بخاطر هیچکس نمی شود و نباید خراب کرد …
آموخته ام که…
تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند
کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی.
در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن
آرام قدم بردار برای زندگی کردن…..
باران باش.. رنج جدا شدن از آسمان رو در سبز کردن گیاهان جبران کن..
خوشبختی داشتن کسی ست…
که بیشتر از خودش…
تو را بخواهد…
و…
بیشتر از تو…
هیچ نخواهد…
و..
تو…
برایش تمام زندگی باشی…!
یک … دو … سه …
چشمهایم باور نمی کنند آنچه را که می بینند
بوی خاک بلند می شود تا به کمک چشم هایم بیاید ..
صبح بود که رو به آسمان آرزو کردم تو را
و باران رامی بارد
باران می بارد
و تو خواهی آمد !
این جوانه امیدیست که روییده کنج دلم !
تو خواهی آمد با کوله باری از عشق
برایم ارمغان خواهی آورد زندگی را
دوباره عشق دوباره امید
زندگی . . .
و تو . . .
زندگیست دیگر!
همیشه که همه رنگهایش جور نیست،
همه سازهایش کوک نیست!
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش…
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد…
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برق می گذرند…
اگر در دنیا، خودت را مهمان حساب کنی و
حق تعالی را میزبان، همه غصه ها می روند،
چون هزار غصه به دل میزبان است که دل مهمان از یکی از آنها خبر ندارد.