تنهاییم را با تو قسمت می کنم
سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی
غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصل ها را بر سفره رنگین خود بنشانمت
عشق در لحظه ای پدید می آید ، دوست داشتن در امتداد زمان ،
این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
دوست داشتن با یک سلام شروع می شود و عشق با یک نگاه،
دوست داشتن با یک دروغ از بین می رود و عشق با مرگ.
عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر یا بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا
همیشه ماندن دلیل بر عاشق بودن نیست خیلی ها می روند تا ثابت کنند که عاشقند
عشق مانند جنگ است؛ آسان شروع می شود، سخت پایان می یابدو فراموش کردنش محال است
یـه وقـتهـایـی دلــت مـیـخـواد یــه پـــرانــتـز بــاز کـنـی،
کـسـى کــه دوسـش داری رو بـــذاری تــوش !
بــعـد پــرانـتــز رو بـبــنـدی ،
کـه مـبـادا دسـت احـــد الـنـــاسـی بـهـش بـرسـه ..
کاش هرگز به جرم عاشق شدنهای الکی به خود نبالیم
کاش وقتی احساسمان ته کشید همه را جز خودمان مقصر ندانیم
کاش عمرمان را به بطالت نگذرانیم
کاش هوس را جای عشق به خود تحمیل نکنیم
من دلم می خواهد ....
ساعتی غرق درونم باشم ... عاری از عاطفه ها .... تهی از موج و سراب ... دور تر از رفت ... خالی از هر چه ظرف ....
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من .... من دلم تنگ خودم گشته و بس ....
وقتی برای اولین بار با تو"...متولد شدم و حالا که بی تو"...دارم میمیرم هرگز دخیل امیدم را به هیچ دری جز درگاه خودش نبستم
حتی وقتی همه امیدم در زیر پاها لگد مال میشد و من با همه تنهایی زندگی را به تو"...میباختم همین
گاهی گمان نمی کنی ولی می شود ,گاهی نمیشود که نمیشود.
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است ,گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود .
گاهی گدای گدای گدایی و بخت نیست ,گاهی تمام شهر گدای تو میشود .
به همین سادگی آدم اسیر می شود
و هیچ کاری هم نمی شود کرد …
نباید هرگز به زنان و مردان عاشق خندید
همین جوری دو تا نگاه در هم گره می خورد
و آدم دیگر نمی تواند در بدن خودش زندگی کند
می خواهد پر بکشد …
می خواهم دنیا را بهم بریزم
یک شهر را
یک خیابان را
و این خانه را
که جای خالی کوچکی
برای پنهان کردن دلتنگی هایم ندارد