چرخ گردون چه بخنددچه نخندد تو بخند؛
مشکلی گر سرراه تو ببندد تو بخند
غصه ها فانی وباقی، همه زنجیر به هم؛
گر دلت ازستم و غصه برنجد تو بخند…
زندگی آنقدر ابدی نیست که هر روز بتوان مهربان بودن را به فردا انداخت
لبخند بزن به زندگی…!
لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند .
و به بلبلانی که با حس وشوقی وصف ناپذیر برایت ترانه ای عاشقانه سر می دهند.
لبخند بزن به دیروزی که خوش بود و به امروزی که زیباست و به فردایی که رویایی خواهد بود.
لبخند بزن به آسمانی که برای لطافت زمین زیر پایش، اشک شوق جاری می سازد.
لبخند بزن به شقایق ها، نیلوفر های آبی و نرگس ها…..
لبخند بزن به تمام گلهای عالم که از زمینی سخت می رویند و جهان را زیبا می سازند.
لبخند بزن به خدایی که با نعمتهایش، لبخند را میهمان لبهایت می کند.
تویی که مرا در حال سقوط می بینی ،
آیا تا به حال اندیشیده ای که
شاید تو وارونه ایستاده ای ؟؟؟
ره آسمان درون است،پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد،غم نردبان نماند
تو مبين جهان ز بيرون،كه جهان درون ديده است
چو دو ديده را ببستی،ز جهان جهان نماند
هر ثانیه که میگذرد
چیزی از تو را با خود میبرد
زمان غارتگر غریبی است
همه چیز را بی اجازه میبرد
و تنها یک چیز را همیشه فراموش میکند …
حس" ِ دوست داشتن ِ" تو را…
بنگر که یک گل چه اندازه حضور دارد ،
چه اندازه تسلیم زندگی ست!
آیا هیچگاه به گیاهی که در منزل داری به راستی نگریسته ای؟
آیا اجازه داده ای که آن موجود آشنا و در عین حال اسرار آمیز رازهایش را به تو بیاموزد؟
آیا توجه کرده ای که از چه آرامش ژرفی برخوردار است؟
همین که متوجه سکون و آرامشی که گیاه منتشر می کند شوی ، آن گیاه آموزگار تو ….
روزی کــه جهــان خــواســت بــایستــد؛
بگــو به گــونه ای از چــرخــش بمــانــد
کــه مــن
در نــزدیک تــریــن فــاصلــه،
از تــو، مــرده بــاشــم . . .
اغلب به نام عشق می خواهیم دیگران را خرد و خمیر کنیم
و به شکل دلخواه خود در آوریم اما این عشق نیست
تملکی خودخواهانه است که به جای رهایی و آزادی، اسارت می آورد