می دانی چه موقع از روی دوچرخه می افتی؟
زمانی که رکاب زدن را فراموش کنی ،
زندگی نیز اینگونه است …
با لبخند در زندگی رکاب بزن:)
اگر می خواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد،
باور محال بودنش را عوض کن…
همه ی اتفاق ها ی خوب افتادند و دست و پایشان شکست.
این روزها اتفاق های خوب از ترس اتفاق های بد ، از افتادن میترسند
تـن تـو آهـنگی است
و تـن من کلمه ای است
که در آن می نـشیند
تا نـغمه ای در وجود آیـد
سروده ی که تـداوم را می تـپد
در نگاهت همه ی مهـربـانی هاست:
قـاصدی که زنـدگی را خبر می دهد.
و در سکـوتـت همه صداها
فـریـادی که بـودن را
تـجربـه می کـند.
در قدح عکس تو .یا گل در گلاب افتاده است ؟
مهر در ایئنه . یا اتش در اب افتاده است ؟
باده روشن . دمی از دست ساقی دور نیست
ماه امشب همنشین با افتاب افتاده است
خفته از مستی به دامان ترم ان لاله روی
برق از گرمی در اغوش سحاب افتاده است
در هوای مردمی . از کید مردم سوختیم
در دل ما اتش از موج سراب اتاده است
طی نگشته روزگار کودکی . پیری رسید
از کتاب عمر ما . فصل شباب افتاده است
نیست شبنم این که بینی در چمن . کز اشتیاق
پیش لبهایت . دهان غنچه اب افتاده است
اسمان در حیرت از بالانشینی های ماست
بحر در اندیشه از کا حباب افتاده است
گوشه غزلت بود سر منزل عزت .رهی
گنج گوهر بین که در کنج خراب افتاده است
دیندار یا بی دین فرقی نمی کند
گاهی :
گاهی برو ،گاهی بمان،
گاهی بخند، گاهی گریه کن،
گاهی حرف بزن، گاهی فریاد بزن،
گاهی قدم بزن،گاهی سکوت کن،
گاهی رها شو،گاهی ببخش،
گاهی اعتماد کن،گاهی فراموش کن،
گاهی زندگی کن،گاهی باور کن،
گاهی بزرگ باش، گاهی کوچک باش،
گاهی چتر باش، گاهی باران باش،
گاهی دریا،گاهی برکه،
گاهی همه چیز، گاهی هیچ چیز،
اما همیشه
و همیشه
“انـــســـان” باش! …
ای نسخه اسرار الهی که تویی
وی آینه جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه که خواهی تویی
زندگی همینه :
انتظار یه آغوش بی منت …
یه بوسه بی عادت …
یه دوستت دارم بی علت …
زندگی همین دوست داشتنهای ساده س …
اون لبخندی که برای پنهان کردن دردت میزنی
لبخند خداست به بنده اش
اون لبخندی هم که پشتش خدا باشه،
تمام مشکلاتو حل میکنه…
به آتشی که نمى سوزاند " ابراهیم " را
و دریایى که غرق نمی کند " موسى " را
نهنگی که نمیخورد "یونس"را
کودکی که مادرش او را به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، " نمی توانند "
پس به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او ”قدم بردار".