در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها، که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم، کسی هست که اگر بخواهد " می شود "
واگر نخواهد " نمی شود "
به همین سادگی . . .
کاش نه می دویدیم و نه غصه می خوردیم
فقط او را می خواندیم و بس . . .
من تو را دوست دارم !
حرفِ ساده ای ست
هم گفتنش آسان است
هم شنیدنش
اما فهمش !
ساده ترین دشوار دنیاست
پای دوست داشتن که میان می آید
حواست باشد !
تا یادآور شوی هرروز
که " اوی ِ" زندگی ات را عاشقانه
می خواهی
و بفهمانی که آغوشت
تنها برایِ او امن و آرامش است
حواست باشد به وقتِ بغض ِ گاه و بیگاهش
دستانش را بگیری
در چشمهای مهربانش نگاه کنی
و آرام بگویی
من تو را با تمام
خستگی هایت ، بهانه گیری هایت
با تمام ِ کلافگی هایت
می خواهم
می فهمم ….
آهنگ های خدا همیشه زبیاست.
گوش کن… صدای طبیعت را…
صدای رودخانه.. صدای یک پرنده…
صدای تپش قلب یک عاشق… چه دلنواز نواخته شده اند!!!
تار دلتان نزد خداست…..
می خواهم از خدا که بزند بهترین پود ها را بر تار وجودتان و بسازد ترانه ای زیبا از سرنوشتتان …!
آدم به زمین آمد این حادثه رویا نیست
این فرصت بی تکرار عشق است معما نیست
تا خواب حقیقت را صدگونه روایت کرد
هر قول سکوتش را تعبیر نهایت کرد
ما ساده ترین تفسیر از پیچ وخم عشقیم
با لذت حیرانی همراه غم عشقیم
آنان که در آیینه از هیچ نترسیدند
نادیده ترین ها را در آیینه ها دیدند
می شد سفر دنیا آسانتر از این باشد
آدم به هوس خو کرد تا خسته ترین باشد
در آتش پروانه پرواز نمی میرد
با بستن لب هرگز آواز نمی میرد
تاوان یقین را دوست بی مرگ نمی گیرد
مشتاق فنا اما با مرگ نمی میرد
چقدر بعضی خاطره ها دوست داشتنی هستند…
دوست داری ساعت ها و ساعت ها فکر کنی و به یادت بیاوری…
مثل خاطره ی خانه قدیمی مادربزرگ
گلدان شمعدانی …
حوض پر از ماهی..
کودکی…
یاد روزهای خوب زندگی….
مي توان در قاب خيس پنجره
چك چك آواز باران را شنيد
مي توان دلتنگي يك ابر را
در بلور قطره ها بر شيشه ديد
مي توان لبريز شد از قطره ها
مهربان و بي ريا و ساده بود
مي توان با واژه هاي تازه تر
مثل ابري شعر باران را سرود
مي توان در زير باران گام زد
لحظه هاي تازه اي آغاز كرد
پاك شد در چشمه هاي آسمان
زير باران تا خدا پرواز كرد
یادت باشدکه اگر:
دنیایت کوچک باشد همه چیز را بزرگ میبینی.
غمها هر کدام برایت دیواری میشوند که جلو تو
و خوشبختی ات را سد میکنند.
غصه ها همانند دیوها در افسانه ها میشوند و
تو را به وحشت می اندازند.
اما اگر دنیایت بزرگ باشد و با نگاهی زیبا به دنیا بنگری
تمام غمها و غصه ها برایت کوچک می شوند.
آنقدر کوچک و حقیر که با تبسم به آنها می نگری و
تو همیشه پیروز میدانی
ديروزت،
خوب يا بد گذشت
امروز روز ديگرى است
اندکى شادى با خود به خانه ببر!
راه خانه ات را كه ياد گرفت فردا با پاى خودش می آيد
شک نکن!
خوشبختی رنگین کمان لبخند توست !
که…. با هر ترنم باران شکل می گیرد!
«فقط خوشحال باش»
من اشک آسمان را در می آورم!
تو همان آب گوارا به وقت سحری،
نچشیدم لبی از تو….
اذان را گفتند…