من همین نزدیکی
احتمالا
لب چشمان تو چادر زده ام !
یا کمی آن سو تر
مست موهای تو
با باد قراری دارم !
من همین نزدیکی …
من همین دور و برم !
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
از دولت محزونان وز همت مجنونان
آن سلسله جنبان شد تا باد چنین بادا
ای مطرب صاحب دل در زیر مکن منزل
کان زهره به میزان شد تا باد چنین بادا
بخند
هرچند
غمگینی
ببخش
هرچند
مسکینی
فراموش کن
هرچند
دلگیری
اینگونه زیستن زیباست،هرچند میدانم آسان نیست…
ساده باش ؛
اما ساده قضاوت نکن نیمه ی پنهان آدم ها را !
ساده زندگی کن ؛
اما ساده عبور نکن از دنیایی که تنها یکبار تجربه اش می کنی !
ساده لبخند بزن ؛
اما ساده نخند به کسی که عمق معنایش را نمی فهمی !
ساده بازگرد ؛
و
به یاد داشته باش :
هیچکس ارزش زانو زدن و شکسته شدن ارزش هایت را ندارد …!!
"گاهی خودت را زندگی کن "
هیچ دانی نازنینم می توانی
راحت اسرار سعادت دانی !
رمز خوشبختی انسان نیست جز این
مهربانی . مهربانی . مهربانی
از میان شاخه ها لبخند زدی
لبخندت قهوه ای وسبز بود
چشم ها را که گشودم
پاییز آمده بود
از برگ های نارنجی پیراهنی دوختم
نیمه ای در تن تو
و نیمه ای به تن من…!
اگر بار دیگر چشم بگشایم
زمستان خواهد بود
و ما و شاخه ها عریان…..
دل من
دیر زمانیست
که می پندارد.
دوستی نیز گلی است.
مثل نیلوفر و یاس
ساقه طرد ظریفی دارد.
بی گمان سنگدل است .
آنکه روا می دارد.
جان این ساقه
نازک را
دانسته بیازارد…
زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند
زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی رویایست،مثل رویای یک کودک ناز
زندگی زیباست،مثل زیبایی یک غنچه ی ناز
زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست
زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است
زندگی مثل زمان در گذر است
زندگی آب روانی است روان میگذرد..
آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد
کسی هرگز نمی داند …
چه سازی می زند فردا
چه می دانی تو از امروز ،
چه می دانم من از فردا …
همین یک لحظه را دریاب ،
که فردا قصه اش فرداست … !
نی حدیثه راه پر خون می کند
قصه ها عشق مجنون می کند
در غم ما روزها بی گاه شد
روزها با سوز ها همراه شد
روزها گر رفت گور رو . باک نیست
تو بمان . تو بمان . ای ان که چون تو تاک نیست