شکفتن هیچ گلی به زیبایی لبخند تو نیست ، پس بخند تا گلها از شرم در غنچه بمانند . . .
زیر باران بیا قدم بزنیم
حرفهای نگفته ایی بهم بزنیم
نو بگوییم ونوبیندیشیم
عادت کهنه را بهم بزنیم
از باران کمی بیاموزیم
که بباریم و کم حرف بزنیم
کم بباریم ولی اگر همه جا
عالمی را به چهره نم بزنیم
چراکه
زندگی ازجنس آب و شیشه نیست
زندگی یک ساقه بی ریشه نیست
می شنیدم یک نفر با شکوه گفت
زندگی عشق است یک اندیشه نیست
از صدای گذر آب چنان می فهمم
تندتر از آب روان عمرمان میگذرد
ارزش غم خوردن نیست
آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست…
زندگی رویش یک حادثه نیست
زندگی رهگذر تجربه هاست
تکه ابری است به پهنای غروب
آسمانی است به زیبایی مه
زندگانی چون گل نسترن است
باید از چشمه جان آبش داد
زندگی مال ماست
خوب و بد بودن آن
عملی از من و ماست
پس بیا تا بفشانیم همه بذر خوبی و صفا
و بگوییم به دوست
معنی عشق و حقیقت چه نکوست
اگر یک ثانیه نبااشم..دنیا غوغا میشود..
بازارها سووت میکشند..
ظرافت بی معنا میشود ..
نگاه های ماادرانه…احسااااس های خواهرانه..
عشق صاادقاانه…
تماااام میشود..
..اگر من نباشم…
یک عااالمه انسااان باوجدان(مرد)چشم به راه آمدنم میشوند…
آری،من یک زنم…
گاهی احساس آدم
تو هیچ کدوم ازحروف و کلمات نمیگنجه!.
واونجاست که
سکوت معجزه میکنه….
زنـدگـی بـایـد کرد!
گاه با یک گل سرخ
گاه با یـک دل تنـگ
گاه با سوسوی امیدی کمرنگ
زنـدگـی باید کرد!
گــاه بــا غــزلـــی از احـــســاس
گاه با خوشه ای از عطر گل یاس
زنـدگـی باید کرد!
گاه با نــاب تـریـن شــعــر زمــان
گاه با ساده ترین قصه یک انسان زنـدگـی باید کرد!
گاه با سـایـه ابــری سـرگـردان
گاه با هـاله ای از سـوز پـنـهــان
گـاه بـایـد روئیـد از پـس آن بـاران
گـاه بـایـد خندید بر غمی بی پایان
ما گنهکاریم،آری جرم ما هم عاشقی است
آری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست ،کیست؟
زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است،نیست؟
زندگی بی عشق، اگر باشد، لبی بی خنده است
زندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم است
آنکه عاشق نیست،هم اینجا هم آنجا دوزخی است
عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است
می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟
تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب
بر در و دیوار می پیچد طنین چیست؟چیست؟
زنده یاد قیصر امین پور
زندگی شبیه شعری است……
قافیه اش با من !
فقط
لطفا تو فقط …..
همیشه ردیف باش !
و تو خوب می دانی که …
من
خوشــــبختی نمی خواهم
تــــو را
می خواهم..
تــــــــو برای من خودِ خودِ خوشبختی هستی
v