زندگی جریان دارد ماندنی نیست،
برای درکش باید جاری باشی
خود را به جریان زندگی بسپار و
همراهش باش تا به دریای آرامش برسی …
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
مي تــراويـد آفــتاب از بــوتـه ها
ديــدمـش در دشــت هــاي نـــم زده
مســت انــدوه تـــماشــا ، يــار بــاد !
مــويش افــشان ، گــونه اش شــبـنـم زده …
سحر گوشه ديوار اتاقم تنها
به تو انديشيدم
شهد شيرين خيالي ز لبت نوشيدم
مثل هر روزه ي خوب
تا شود وقت غروب
تشنه ماندم که مبادا دل من
روزه را بشکند و ياد کند از رخ تو
نازنينم
روزه هم حد و حسابي دارد
تا ببينم رخ مهتاب تو را
روزه ياد تو را خواهم داشت
من که بي ياد رخت
اينچنين مي شکنم
روي مهتاب خودت را بنما
عيد من فطر شود
برای خوشبخت بودن، فرش قرمز لازم نیست!
نیازی به فریاد حوادث نیست.
موسیقی باران، برای دلخوشی کافیست.
سلامی به پدر، نگاهی به خواهر کافیست.
برای خوشبخت بودن، آغوش گرم یک مادر کافیست.
سواری روی موج خیال ،
نشستن کنار یادگاریها ،
رفتن میان خاطره ها کافیست.
برای خوشبخت بودن، یک احساس کوچک خوشبختی کافیست.
تـنهــــا چیزی که خرجــــی ندارد
جـــاری شدن در ذهــــن دیــــگران است….
پس آنگونه جاری شــــوید
که خنــده بر لبانشـــان نـــــــقش بــــبندد …
نه نـــــــفرت در دلشـــــــان
خدایا!
راهی نمی بینم…آینده پنهان است
اما مهم نیست!
تو همه چیز را می بینی و من تو را…
در اوج يقين اگر چه ترديدي هست
در هر قفسي كليد اميدي هست
چشمك زدن ستاره در شب يعني …..
توي چمدان ماه، خورشيدي هست…..
گرمی ندهد باده ناب ای ساقی
ور زانکه بود چو افتاب ای ساقی
خوای که به یک جزع کنی مدهوشم
با بوسه در امیز شراب ای ساقی
مادرم همیشه می گوید:
هر کاری را باید با عشق انجام داد
میگوید زندگی با عشق است که جریان دارد
او به من هم یاد داد که نگاهم با عشق باشد
و حتی قدم زدنم…
میدانی؟!!
میدانم که رفتنی هستی
اما …
این ثانیه های مانده را با عشق بشمر
حتی وقتی میخواهی بروی…
با عشق برو…