اگر عشق
آخرین عبادت ما نیست
پس آمده ایم اینجا
برای کدام درد بی شفا
شعر بخوانیم و باز به خانه برگردیم؟!!!
خدايا :
بگذار به جای اینکه دعا کنم تا از خطر ایمن باشم
بی مهابا به مصاف آن بروم
بگذار به جای اینکه برای تسکین دردم التماس کنم
توانایی غلبه بر آن را داشته باشم.
بگذار به جای اینکه در جبهه نبرد زندگی دنبال متحد بگردم
به توانمندیهای خود متکی باشم.
بگذار به جای اینکه نگران خود باشم
دل به صبری ببندم که آزادی ام را نوید می دهد.
عطایی کن تا از ترس فاصله بگیرم و رحمت تو را
نه فقط در موفقیت هایم بلکه آن را همچنین
در شکستهایم احساس کنم…
هــمـانـطـورکــه خــوردن شــراب حــرام اســت ،
خــوردن غــصـه هــم حـــرام اســت
و خـــوردن هـیـچ چــیـز مــثـل خــوردن غــصـه حــرام نــیـسـت …
اگـر مــا فـهـمیدیــم کــه جـهان دار عــالم اوســت
دیــگـر چـه غصــه ای بــایـد بخـــوریـم !
رشد نیلوفر در مرداب
اثبات این نکته است …
میتوان در بدترین شرایط بهترین بود.
باید گــــــاهی سکوتــــــ کنیم
شاید خـــــدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد!!
اگر بخندی، دنیا با تو می خندد،
و اگر گریه کنی، تنها گریه خواهی کرد.
زیرا زمین پیر و اندوهگین باید شادمانی را امانت بگیرد،
در حالی که به قدر کافی درگیر مشکلات خویش است.
آواز بخوان، تپه ها به تو پاسخ خواهند داد.
آه بکش، در هوا محو خواهد شد.
شادی کن،
مردم به سوی تو جذب می شوند،
اندوهگین باش،
بر میگردند و می روند.
آنان شادی کامل و تمام عیار تو را می طلبند،
اما به غم و اندوه تو نیاز ندارند.
خوشحال باش، دوستان زیادی گرد می آوری.
غمگین باش، همه را از دست خواهی داد.
کسی نیست که جام شراب تو را رد کند.
اما صفرای زندگی را باید تنها نوش جان کنی.
موفق باش و ایثار کن، تا در پناه آن زندگی کنی،
هیچ کس نمی تواند در واپسین دم حیات یاری ات کند.
زندگی پنجره ای باز به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازیِ این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پُر مهرِ نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره با شوق سلامی بکنیم …
زمان بندی خدا بی نظیر است !
نه هیچگاه دیر ، نه هیچگاه زود
کمی بردباری می طلبد و ایمانی بسیار
اما ارزش انتظار را دارد
الهی..
من که ام که تو را خواهم ؟چون من از قیمت خویش آگاهم.
دل و دوست یافتن ،پادشاهیست.
بی دل و دوست زیستن،گمراهیست..
گفت،نوشی است همه زهر،و خاموشی ،زهری است همه نوش ..
به من بگو
زندگی همهمه ی مبهمی از رد شدن خاطره هاست؛
هر کجا خندیدی، زندگانی آنجاست …